کیانوش سنجری نماد رنج زمانه خود بود
کیانوش سنجری در جوانی رفت و آنچه از خود برجای گذاشت کوله باررنجی عمیق بود که درطول حیات کوتاه مدتش با خود حمل کرده بود. او بسیار زود هنگام وارد میدان مبارزات شد، زندان اوین و سلولهای انفرادی و سیاه چال های شکنجه و ضرب و شتم را تجربه نمود. مبارزات مستمر او در اواسط دهه هفتاد و دهه هشتاد بازداشت ها و زندانهای پیاپی را بدنبال داشت به گونه ای که بخش عمده ای از زندگی او را شامل شد. گذران زندگی و تامین معاش از او سلب گردید و استیصال ناشی از حملات حکومت بر او و خانواده اش که بدون عایدی و درآمد مانده بودند مجبورش نمود تا سرزمینش را ترک نماید.
جبران دگر باره آن کاستی ها بار دیگر او را بسوی سرزمین مادری کشاند که
دیگر متعلق به مادران نبود و در آن مادر و خانواده وی نیز به همراه هزاران خانواده دیگر در زندان کینه ورزی ها و ضربات کشنده حکومت آیت الله ها به بند کشیده شدند. در غایت آنچه از کیانوش و مبارزات و مقاومت های مستمر و تحسین برانگیز او برجای مانده بود عدم تسلیم پذیری در مقابل شقی ترین و بی رحم ترین جرثومه های حکومت قرن یعنی جمهوری اسلامی بود. هزینه چنین مقاومت فردی در مقابل یک دستگاه عظیم سرکوبگر بی تردید شدیدترین و سنگین ترین فشارها را بر او وارد نموده است، اما او باز هم دگر باره و به تنهایی در مقابل این حکومت قدار با شجاعت و اقتدار خواستار آزادی چندین تن از زندانیان سیاسی در ازای جانش شد. شاید چنین اقدامی در نظر بسیارانی اصولی نباشد اما فلسفه زندگی و مقاومت فردی بنام کیانوش سنجری را احیاء نموده و آنرا ساخته است. فلسفه ای که به او اعتبار لازم برای ارزش گذاری به مقاومتش برای آزادی و عدالت را اهدا کرده است. کیانوش سنجری اساسا متعلق به جنبش ازادیخواهانه بنام زن زندگی آزادی است، نام او را همواره بزرگ بداریم
دفتر سیاسی حزب دموکرات ایران
۲۴ آبانماه ۱۴۰۳
عباس خرسندی – دبیر حزب دمکرات ایران
طاهره صادقی – سخنگوی حزب دمکرات ایرات